فصل سیزدهم : نماز جماعت

فصل سیزدهم : نماز جماعت

فصل سيزدهم : نماز جماعت

س . نماز جماعت، مستحب است، يا واجب؟

1 . جماعت، مستحبّ است در جميع فرايض يوميّه ادائيّه و قضائيّه، و غير يوميّه از نماز آيات و نماز طواف واجب.و در «نافله منذوره» و «رکعات احتياط»،تأمّل است، و احوط ترک جماعت است.و مؤکّد است استحبابش، در «فرايض يوميّه» به طورى که در [ بين ] مستحبّات، کم نظير يا بى نظير است، و وجوبِ اصلى ندارد مگر در «جمعه» و «عيدين» با شرايط وجوب، يا صحّت در «جمعه».[ و ] وجوبش بالعارض است در مثل نذر جماعت و عدم معرفتِ قرائت در موارد سابقه در محلش.و جماعت در «نافله»، مشروع نيست؛ و در بعض نوافل ـ مثل نوافل ماه رمضان در شب ـ منصوص است بدعت بودن آن و محلِّ رجاى مطلوبيّت نيست.ولکن جماعتِ در «نماز غدير» به رجاى مطلوبيّت، دور نيست استحباب آن؛ و همچنين «نماز استسقا» با جماعت ادا مى شود؛ و «نماز عيدين»، اظهر استحباب جماعت است در آن در عصر غيبت با انتفاى شروط وجوب.

ميزان در وصول به جماعت

اظهر کفايت ادراک مأموم، رکوع امام را است، در ادراکِ رکعت جماعت در اوّل تحقّقِ جماعت در نماز مأموم، و اولى و احوط، سبقتِ در لحوقِ به جماعت است در حال تکبير رکوع از امام با امکان، و ادراک ذکرِ رکوع با امام، لازم نيست.کافى است تبعيّت در رکوع، در احتساب يک رکعت جماعت؛ و بايد رکوع مأموم، در حال رکوع امام، محقّق باشد، نه آن که در حدِّ رکوع برسد، اگر چه راکعِ بالفعل نباشد، مثل آن که در آن حدّ، در حال حرکت و هوىّ بوده و امام در حال رکوع و بعد از تحقّقِ رکوعِ مأموم و يا آنِ تحقّق، امام در حال نهوض و رفع رأس بوده و اجتماع در تحقّقِ رکوع نشده باشد، يا آن که مأموم، راکعِ در اوّل حدّ رکوع شد در حال رفعِ امامْ رأس را از آخرين حدّ که اجتماع در حدّ رکوع بوده نه در تحقّق رکوع.

شک در درکِ رکوع امام

و با شک در تقدّمِ هر کدام از رکوع مأموم و رفع رأس امام، احوط عدم ترتّب احکام جماعت است در آن رکعت، و اظهر عدم بطلان نماز مأموم است اگر بر وظيفه منفرد عمل نمايد، و جواز انفراد قصدى در اين حال، محتمل است چنانچه خواهد آمد.

تعداد نفرات لازم براى جماعت

و اقلّ عددى که جماعت با آن محقّق مى شود شرعاً و احکام آن ثابت مى شود، دو نفر است که يکى از آنها «امام» است، و دوّمى «مأموم» اگر چه «زن» باشد، و همچنين دو زن که يکى «امام» و ديگرى «مأمومه» باشد، يا آن که خنثاى مشکل، امام و زن، مأموم باشد، يا آن که مرد، امام و طفل، مأموم باشد، بنا بر شرعيّت عبادت صبىّ، يا زن، امام و دخترِ غيربالغ مأموم، يا جماعت دو صبىّ يا دو صبيّه يا آن که امام، صبىّ و مأموم صبيّه باشد بر تقدير مذکور.

امور معتبره در جماعت

نبودن حايل و مانع از مشاهده

بايد حايلِ مانعِ از مشاهده، بين امام و مأموم نباشد، و حيلولتِ صفوف مأمومين، مانع از جماعت نيست بين مرد و زن. و فرقى در حايل، بين اقسام آن نيست؛ پس ديوار و بنا و پرده، مانع از جماعت است.

و اقرب عدم مانعيّت «شباک» و نحو آن که مانع از رؤيت فى الجمله نيست، از جماعت است، و همچنين [ است ] ظلمت به طور يقين، و حاکىِ لون نه شَبَح، و شيشه بى رنگ، به خلاف شخص انسان يا حيوان و نحو آن.

حايل بودن مأمومى که نمازش باطل است

و مأمومى که نمازش باطل است، حايل است در صورت علمِ [ شخص ] ممنوع، به بطلان نماز او؛ و در صورت عدم علم، اظهر عدم بطلان است.

تجدّد يا رفع مانع در اثنا

و اگر متجدّد شد حايل در اثنا، صحيح است جماعت در سابق نه لاحق؛ و اگر متجدّد شد رفعش در اثنا، با صحّت جماعت در سابق به واسطه عمى يا عدم علم، اظهر صحّت است.

وجود حايل بين بعض صفوف

و با حيلولتِ حايل بين بعضِ صفِ متّصل: پس اگر اتّصال آن بعض به يمين يا شمال، بدون حايل است، اظهر صحّت جماعت است؛ و همچنين صف اوّل اگر مستطيل باشد به حدّى که مشاهده امام نمى نمايد، لکن مشاهده مشاهده کننده امام مى نمايد، پس با حايل بين امام و مأمومِ بلاواسطه، يا به واسطه ممنوعِ به حايل، جماعت مأمومِ خاصّ، صحيح نيست؛ و در غير اين صورت که بين مأموم و امام يا واسطه او با امام، حايل نيست، اظهر صحّت است و منسوب به «اشهر» در محکىِّ «رياض» است.و همچنين نماز در ميان اسطوانه هاى مانع از مشاهده، صحّت جماعت، موقوف به مشاهده امام، يا واسطه است.

اختصاص منع حايل به مرد

و حايل،مانعِ درمأموميّت مرداست نه زن،ودرمأموميّت زن براى زن مانع است بنا بر اظهر؛و همچنين در صفوف زنها و مابين آنها،رعايت مى شود آنچه رعايت مى شود مابين صفوف مردها. و اما مأموميّت خنثى براى مردوخنثاى مشکل براى خنثاى مشکل،اظهرعدم بطلان جماعت است براى آنها باحايل؛و همچنين امامت خنثى براى زن به جهت عدم معلوميّت انوثيّت.

اعتبار تساوى يا پايين بودن موقف امام

و [ نيز ] معتبر است در صحّت جماعت که موقف امام، بالاتر از موقف مأموم نباشد به مقدار معتدّ به، مانند يک شبر در زمين غير مُنحَدِر. و مانعى از مساوات دو موقف يا اخفضيّت موقف امام نيست، اگر چه ارتفاعِ موقفِ مأموم، کثير باشد با محافظت با ساير لوازم اقتدا؛ و در صورت اخفضيّتِ موقفِ مأموم، خصوص او، جماعتش باطل است.

نبودن فاصله بيش از حدّ مجاز

و معتبر است در صحّت جماعت عدم بُعْد مأموم از امام، يا واسطه به دورى معتدّ به که حدّ آن مقدار «مسقط جسد انسان» است در حال سجود؛ پس اين مقدار بُعد، مانع است از صحّت جماعت بنا بر اظهر، و اقلّ از اين مقدار، مثل قدر «خُطْوة» و گام متعارف، مانع نيست بنا بر اظهر.

اعتبار شروط مذکوره، در تمام احوال نماز

و آنچه مذکور شد از «عدم حايل» و «علوّ امام» و «بُعد از امام»، شرط است در جميع احوال نماز، نه خصوص ابتدا؛ پس با اختلال بعض آنها اگر چه در اثنا باشد، اقتدا باطل مى شود.

قطع و وصل ارتباط با جماعت و افتتاح زودتر از واسطه

و آيا اعاده شرط، به مشى به سوى قريبِ به امام، يا اقتداى واسطه در زمان قليل، خصوصاً در صورت عدم اشتغال امام و مأموم به فعل نمازى، موجب بقاى قدوه است؟ محلّ تأمّل و احتياط است، مثل احتياط در تأخّر مقدّمِ در احرامِ نماز جماعت از متأخّرِ در صحّت جماعتِ متأخّر بـا عـدم علم به عدم سبق مقدّم، يا با علم به عدم سبق مقدّم به نحوى که با علم به سبق متأخّر ـ فضلاً از عدم علم به سبق مقدّم ـ نماز جماعت منعقد باشـد، بلکه احـوط تأخّر افتتاح مأموم از افتتاح واسطه، مثل تأخّر همه از افتتاح امام است.

شک در وجود حايل

اگر قبل از نماز يا در اثناى آن، شک در وجود حايل نمايد، عمل به حالت سابقه مى نمايد؛ و اگر معلوم نباشد، احوط اناطه دخول و مُضىّ، به اطمينان است و همچنين شک در بُعد.

حايل در بعض اوقات

اگر حايل، در بعض احوال باشد و در بعض احوال نباشد، لکن در هر حالى مقارن آن زايل شود، اقرب صحّت جماعت است.

مرور بين جماعت

مرور حايل بين صفوف، مبطل جماعت نيست؛ و اگر توقّف کرد به حدّى که مانع از مطلق مشاهده شد، اظهر بطلان جماعت است؛ و همچنين در صورتى که مرور کننده صف متّصل باشد، پس مثل توقّفِ يکى است.

تأخّر موقف مأموم از امام

احوط تأخّر مأموم است از امام در موقف، به عدم محاذات دوشها، چه متّحد باشد مأموم يا متعدّد؛ و اظهر عدم جواز تقدّم مأموم بر امام است؛ و افضل آن است که در صورت اتّحادِ مأموم، در طرف راست امام باشد؛ و در صورت تعدّد، پشت سر او.

حکم قرائت مأموم

مکروه است قرائت مأموم، خلف امامِ مَرْضىّ در دو رکعت اوّل اخفاتيّه؛ و مستحبّ است براى او اختيار تسبيح؛ و اظهر تخيير است بين قرائت و تسبيح در اخيرتينِ اخفاتيّه؛ و امّا دو رکعت اوّل جهريّه، پس وجوب و استحباب ندارد قرائت با سماع صوت يا همهمه قرائت امام، و آيا جواز دارد؟ محلّ خلاف است، احوط ترک قرائت است، و اظهر، جواز با کراهت شديده است، بلکه [ اظهر [حرمت و ابطال [ است ]، به نيّتِ وجوب آن؛ و حکايت شده از «دروس»، نسبت قولِ به کراهت، به مشهور.و مستحبّ است با عدم سماعِ همهمه قرائت امام، براى مأموم، قرائت کردن. و اقرب و احوط، اتّحاد حکم مأموم است در اخيرتين چهار رکعتى و ثالثه مغرب، با حکم منفرد.و مستحبّ است در صورت سماع در جهريّه، انصات. و دعا و تسبيح آهسته، هر کدام فضيلت دارد، و اگر در جهريّه، بعض قرائت را بشنود، همان مسموع، استحباب ندارد قرائتِ مأموم آن را، به خلاف غير مسموع.و اظهر جريان حکم غير مسموع است، در صورت مانعيّت ثقل سامعه مأموم از شنيدن و نحو آن، و شنيدنِ مناسبِ اخفاتيّه، اثرى در تغيّر حکم اخفاتيّه ندارد.

اگر مأموم، رکعت امام را نداند

اگر مأموم داخل نماز شد [ و ] ندانست که امام در اوّلتين هست يا اخيرتين، قرائت حمد و سوره مى نمايد به قصد وظيفه فعليّه؛ و اگر هر کدام معلوم شد، نمازش تمام است.اگر ترک قرائت کرد به خيال اين که امام در اوّلتين است، بعد معلوم شد که در اخيرتين است: اگر بعد از رکوع خودش دانست، نماز صحيح است، و اگر قبل از رکوع بداند، حمد را مى خواند و ملحق مى شود به رکوع امام اگر مهلت براى سوره نباشد. اگر قرائت کرد به خيال آن که در اخيرتين است، بعد معلوم شد که در اوّلتين است، نمازش صحيح است، و اگر در اثنا معلوم شد، اتمام لازم نيست.

جماعت در هنگام تقيّه

در نماز با مخالفين در امامت، واجب است مأموم به وظيفه منفرد عمل کند و خودش حمد و سوره را بخواند؛ و اگر نرسيد به رکوع امام، مى تواند اکتفا به قرائت حمد نمايد؛ و در استعجال در اثناى حمد، اقرب عدم اِجزا است؛ و در باقى، به وظيفه منفرد عمل نمايد و اگر نتوانست، با تقيّه اتمام مى نمايد و اعاده نماز مى نمايد.و همچنين در رکوعِ امامِ ايشان، اقتدا ننمايد مگر براى تقيّه و اعاده مى نمايد. و ساير وظائف منفرد هر چه با اضطرارِ در شخصِ آن نماز، از غير جهت تقيّه، ساقط مى شود، از اين جهت ساقط مى شود وگرنه ثابت است و بعد از انجام تقيّه، اعاده مى نمايد.و جهرِ در قرائت در جهريّه، بر مأموم [ به ] مخالفين، لازم نيست، بلکه اخفات جايز است.و اگر مأموم در محلّ قرائت، قبل از امام فارغ شد، مستحبّ است ابقاى آيه اى از سوره و اشتغال به ذکر خدا و اتمام سوره بعد از آن، تا رکوع با امام نمايد متّصل به تمام قرائت خودش. و اظهر عدم وجوب اعاده اقتداى به مخالف است با رعايت امور متقدّمه با وجود مندوحه زمانى، و در مندوحه مکانى، تأمّل است. و همچنين در الحاق مؤمن فاسق ـ که براى اغراض مشابهه با اغراضِ اقتداى به مخالفين، اقتداى به آن مى شود ـ به مخالف، در حکم مذکور، تأمّل است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

احکام جماعت

No image

مقدمه

No image

فصل دوّم : احکام قبله

No image

فصل پنجم : اذان و اقامه

Powered by TayaCMS